عليرضا جون ( ثائر)عليرضا جون ( ثائر)، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

ثائر داداش بابا

قدهزارتاقابلمه باهرچی لب توعالمه میبوسمت قبل همه

به نام خدایی که ابری رامی گریاند تاگلی رابخنداند.....   بابا جون ! ديروز وقتی که داشتم فكر مي كردم كه چند ماه ديگه مي خوام به اين دنياي شما پا بزارم رفتم پيش خدا . بعد از كلي همصحبتي !!میدونی بهم چی گفت ؟   اون گفت: بهت عشق میدم که بتونی دوست بداری و بگذری . بهت اشک می دم که بتونه  همراهیت کنه ... درضمن یه چیزی هم بهم گفت که یادم باشه ... گفت یه روزی برمیگردی پیش  خودم پس لطف کن کاری نکنی که یه وقت روت نشه برگردی چون اون وقت نه عشق و داری و نه غمو ... فقط و فقط منم و  تو .... اينو مي خوام برا هميشه بياد داشته باشم ... بابا جون ! به تو هم خدا همينو گفت...
9 بهمن 1390

زندگي زيباست ... .

زندگی  زیباست، کو «  چشمی » که زیبایی ببیند؟ کو « دل آگاهی » که در « هستی » دلارائی ببیند ؟ صبحها « تاج طلا » را بر ستیغ کوه، یابد شب « گل الماس » را بر سقف مینائی ببیند ریخت ساقی باده های گونه گون در جام هستی غافل آنکو « سکر » را در باده پیمائی ببیند شکوه ها از بخت دارد « بی خدا » در « بیکسی ها » شادمان آنکو « خدا » را وقت « تنهائی » ببیند « زشت بینان » را بگو در « دیده » خود عیب جویند « زندگی » زیباست کو چشمی که « زیبایی » ببیند ؟ ...
9 بهمن 1390

تصوير ذهني و قلبي از تو عزيزم

به چه مانند کنم موی پریشان تو را؟ به دل تیره شب؟ به یکی هاله دود؟ یا به یک ابر سیاه- که پریشان شده و ریخته بر چهره ماه؟ به نوازشگر جان؟ یا به لطفی که نهد گرم نوازی در سیم ؟ یا بدان شهله شمعی که بلرزد به نسیم؟ به چه مانند کنم حالت چشمان تو را؟ به یکی نغمه جادویی از پنجه ی گرم؟ به یکی اختر رخشنده به دامان سپهر؟ یا به الماس سیاهی که بشویندش در جام شراب؟ به غزل های نوازشگر حافظ در شب؟ یا به سرمستی طغیان گر دوران شباب؟ به چه مانند کنم سرخی لبهای تو را؟ به یکی لاله شاداب که بنشسته به کوه؟ به شرابی که نمایان بود از جام بلور؟ به صفای گل سرخی که بخندد در باغ؟ به شقایق که بود جلوه گر بزم چمن؟ یا به یاقوت درخشانی در نور چراغ؟ مرمر صاف تنت را به چ...
27 دی 1390