اذان بگو اذان بگو موذنا اذان بگو حکایت از خدای مهربان بگو تو ای ترانه خوان بارگاه سرمدی تو ای منادی مقدس محمدی اذان بگو اذان بگو. که روح تازه می شود ز نغمه ی اذان تو اذان بگو که غنچه ی وجود من چو گل شکفته می شود ز بانگ جاودان تو موذنا اذان بگو که عالمی خبر شود ز معجز بیان تو صدای عاشقانه ات چو موج می زند به زیر سقف آسمان صداقت پیام تو تلالوو کلام تو مرا به ابر می برد مرا به اوج می کشد موذنا صدای تو چو پر کشد به بام من ز نغمه ی خدایی ات فرشته گرد خانه ام مدام بال می زند به لحظه لحظه روح من دم از وصال می زند ز جمله جمله های تو سراسر وجود من پر از نیاز می شود به روح عاشقم دری ز نور باز میشود نه جسم من که جان من همه نماز می شود اذان ب...