عليرضا جون ( ثائر)عليرضا جون ( ثائر)، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

ثائر داداش بابا

بچه ام ديگه مي تونه بشنو ؛ مي خوام براش لالائي بخونم.اميدوارم خوشش بياد...

1390/11/23 13:32
نویسنده : علی
714 بازدید
اشتراک گذاری

لالایی ها

لالایی کن بخواب
خوابت قشنگه
گل مهتاب شبا هزارتا رنگه
یه وقت بیدار نشی از خواب قصه
یه وقت پا نذاری تو شهر غصه
لالایی کن مامان چشمهاش بیداره
مثل هر شب لولو پشت دیواره
دیگه بادبادکت نخ نداره
نمی رسه به ابر پاره پاره


لالا لالا گل خوشرنگ بیتا
لالایی کن رو بال شعر بابا
لالا کن دخترم رو سینه من
که شب رد شه دوباره از سر ما
لالایی دختر گلبرگ و شبنم
لالایی شاخه گل‌پوش مریم
لالا کن زیر طاق خواب و رؤیا
که جا وا کرده شب تو کوچه کم کم
لالا لالا که بارون دل‌نوازه
نسیم خیس کولی یکه‌تازه
کدوم عاشق تو این خاموش واری
ضیافت رفته سوز و گدازه
لالایی دختر گلبرگ و شبنم
لالایی شاخه گل‌پوش مریم
لالاکن زیر طاق خواب و رؤیا
که جا واکرده شب تو کوچه کم‌کم
میون سفره هفت‌رنگ نقاش
میون آینه و شمع و گلاب‌پاش
کنار کوزه سبزینه و آب
به فکر کفتر آتیش به پر باش
کنار سرمه‌دون و تنگ ماهی
میون آینه‌های چشم به راهی
کدوم پروانه می‌سوزه دروغی
کدوم ستاره مرده اشتباهی
زمین خاموش دریا خواب و گل خیس
نه ماه پیشونی بیداره نه چهل‌گیس
لالا کن خوش‌ترین پایان قصه
که شب اینجا شب این قصه‌ها نیست
لالایی دختر گلبرگ و شبنم
لالایی شاخه گل‌پوش مریم
لالاکن زیر طاق خواب و رؤیا
که جا واکرده شب تو کوچه کم‌کم
لالایی دختر گلبرگ و شبنم
لالایی شاخه گل‌پوش مریم
لالاکن زیر طاق خواب و رؤیا

لالا لالا همه در خواب نازن
دیگه چیزی ندارن تا ببازن
بخواب آروم ،نه اینکه وقت خوابه
بخواب ای گل که بیداری عذابه وُ عذابه
نـَترس از دست بی قانون فردا
بخواب جونم که قانون داره دنیا
بخواب آروم گلِ گلدونِ خونه
که بیرون تا بخوای نامهربونه

لالا لالا که قلبم زیرو روُ شد
که دست عاشقم پیش تو روُ شد
که بازم این دلم دیوونگی کرد
که این دیوونه با عشق زندگی کرد
بخواب ای گل الهی دَر نموُنی
نگیره بغضت از نامهرَبونی
بخواب جُونم که درهارو ببندم
نخوای از من که با گریه بخندم



لالا لالا که قلبم زیرو روُ شد
که دست عاشقم پیش تو روُ شد
که بازم این دلم دیوونگی کرد
که این دیوونه با عشق زندگی کرد
بخواب ای گل الهی دَر نمُونی
نگیره بغضت از نامهرَبونی
بخواب جُونم که درهارو ببندم
نخوای از من که با گریه بخندم

بخواب آروم که خورشیدم خاموشه
اُونم باید بـِره چیزی بپوشه
اُونم طاقت نداره توُی سرما
اُونم غافل شد از حال دل ما
همه اینجا غریب اَندَر غریبـَن
همه از بی نیازی بی نصیبـَن
الهی کـُور بشـَم گـَر دیده باشم
میگـَن اینجا همه مردم فـَریبن
چه بی قانونه،قانونش ،چقدر بی بـَرکـَته،نونش
به نـِرخ مُـفـته جون کندن ،شده چیزای اَرزونش
نمی دونی چقدرسخته ،هـمُون کارای آسونش
هـَمَـش بغضو هـَمَـش بغضه ،روی لبهای خندونش
نـَترس از دست بی قانون فردا
بخواب جونم که قانون داره دنیا 

                                                                                      بخواب نازم كه خوابت قشنگه
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)